웃❤유خط خطی های بارونی웃❤유

به نام خدایی که از همه با مرام تره

 یـــه آدمـایــی تــو زنــدگـیــت هــسـتـن 
کــه نـمـیـدونـی بـایـد بــاهــاشــون چــی کــار کـنـی !
نــه مــی تــونــی بــاهــاشــون تـو رابــطــه جـلـوتـر بــری
نــه مــی تــونــی از زنـدگــیـت حـذفـشـون کـنـی ...
ایـــن آدمـــــــــــا 
مـثـل اسـتـخـون لـای زخـــمــن !
هـمـیـشـه تـو پـس زمـیـنـه زنــدگـیـتـــــ بــاقــی مـی مـونـن
انــگار مــی خــوان هــمـــه ی عــُـمـر 
بهـــت یــادآوری کـنــن : 
"عـــجــب حــمــاقـتــی کـــردی ..."


برچسب‌ها:
نوشته شده در دو شنبه 11 آذر 1392برچسب:,ساعت 12:30 توسط فری|

 عشـق تــو تمـومــه دنیـامـه ، دنـیامــو دســت هیچکی نمیــدم . . .


بی تــو میمــیرم اینــو میــدونی ، واســه اینه از پیشــت نمـیرم . . .


برچسب‌ها:
نوشته شده در دو شنبه 11 آذر 1392برچسب:,ساعت 12:28 توسط فری|

 بعد عمري يه خواستگار خوب برام اومده مامانم نديده ميگه نه ميگم چرا ميگه حتما يارو يه چيزيش هست كه تورو پسنديده.
خدا وكيلي مامانه ما داريم...


برچسب‌ها:
نوشته شده در دو شنبه 11 آذر 1392برچسب:,ساعت 12:27 توسط فری|

 همه یه ور کی از پشت خمپاره میندازه یه ور

 


برچسب‌ها:
نوشته شده در چهار شنبه 6 آذر 1392برچسب:,ساعت 16:43 توسط فری|

 دیگه چی بگم:||

آقا دیگه کار از ابرو برداشتنو؛شلوار قرمز پوشیدنو؛

 

گوشواره گذاشتن پسرا گذشته؛

 

امروز یه پسره رو دیدم وسط دعوا داشت جیغ میزد:|

 


برچسب‌ها:
نوشته شده در چهار شنبه 6 آذر 1392برچسب:,ساعت 16:41 توسط فری|

 حتما بخونید!!!!

قاضی حکم رو اعلام کرد: اعدام !!!!

حضار اعتراض میکردن! اما دخترک که سرتا پا پر از ترس و لرز شده بود نمیتونست حرفی بزنه و حتی صدای دیگرانم نمیشنید!

دخترک رو دستبند به دست بردن! داشت گریه میکرد! نمیخواست که شوهرشو بکشه اما ...

هر شب کابوس میدید تا اینکه ...

مسئول بند: بیا بیرون کتی! وقتشه!

ترسی که وجود دخترک رو گرفته بود پاهاشو قفل کرده بود!

جائی رو نمیدید! افکارش پر بود از صداهای مختلف!

چشماشو باز کرد. دید که روی سکو ایستاده.

قاضی: حرفی نداری اما دخترک حرفی نداشت اما بغضش داشت میترکید.

کلاه سیاهی روی سرش کشیدن تا جائی رو نبینه! مسئول طناب رو انداخت دور گردنش!

دیگه همه چی تموم شده بود براش! امیدی نداشت! تو دلش از خدا کمک خواست که یک لحظه زیر پاش خالی شد!!!!!

دادستان: بیارینش پائین!

جنازه دخترک رو آوردن پائین.دکتر در حال بررسی بود که با صدای بلند گفت : آقای دادستان! اینکه زنده س!!!!!!!!!!!!

گروهی مسئول رسیدگی شدن! دخترک بیهوش افتاده بود!

پس از تحقیقات مشخص شد که طناب رو اشتباهی به کلیپس دخترک بسته بودن!

بعععله !! و بدین گونه بود که یک کلیپس جآن یک دختر رو از مرگ نجات داد ...

کلید اسرار کلیپس ها را مسخره نکنید(:


برچسب‌ها:
نوشته شده در چهار شنبه 6 آذر 1392برچسب:,ساعت 16:40 توسط فری|

 


برچسب‌ها:
نوشته شده در چهار شنبه 6 آذر 1392برچسب:,ساعت 16:38 توسط فری|

 =]

 


برچسب‌ها:
نوشته شده در چهار شنبه 6 آذر 1392برچسب:,ساعت 16:34 توسط فری|

 ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﻋﺎﻗﻞ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺩﺏ ﻣﯿﺸﻢ 
.
.
.
.
.
 ﮐﺪﻭﻡ بی معرفتی  ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺷﺒﺎ ﻣﻨﻮ ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﻩ ؟ 

ﻣﻦ ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﻓﺎﺯ ﺧﻞ ﺑﺎﺯﻳﻢ ﺣﺎﻝ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﻧﺎﻣﺮﺩﺍ :|


برچسب‌ها:
نوشته شده در چهار شنبه 6 آذر 1392برچسب:,ساعت 16:33 توسط فری|

 .دختر چیست؟

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

به فاصله میان کلیپس تا لبه چکمه (( دختر )) گفته میشود!!! :))))


برچسب‌ها:
نوشته شده در چهار شنبه 6 آذر 1392برچسب:,ساعت 16:32 توسط فری|


آخرين مطالب
Design By : Shik Them