به نام خدایی که از همه با مرام تره
داداشم از کلاس اول تا حالا که شیشمه(خخخخخ) یه غلطم تو دیکته اش نداشته (برعکس من که یه دیکته ی بالا 16نداشتم از همون اول) جز این آخری که 18شده، حالا مامانم راه میره گیر میده بهش که آخه چرا غلط داشتی اینم هی میگه حواسم نبود.آخر مامانم عصبانی شده میگه حواست کدوم گوری بوده مگه؟ خیلی شیک برگشته میگه چه فایده که بگم، شما که درک نمیکنین!
نظرات شما عزیزان:
مامانم هم برگشت گفت حالا تو بگو ، ما سعی میکنیم بفهمیم. با یه نگاه عاقل اندر سفیه و یه نیشخند برگشته میگه: درد عشقی کشیده ام که مپرس!!!!!!!!!!!!!
منم پِقی زدم زیرِ خنده ، همونطور که سرشو از رو تاسف تکون میده برگشته میگه:بیا!من که میگم شماها درک نمیکنین! یه عمر بزرگت کردم (منو میگفتــــــــــــا!!) که عصا ی دستم بشی، شدی کلنگ میزنی تو کمرم! بجایِ اینکه پاشی بگی داداششششش همین الان میرم دستِ دخترِ رو از گردن میکــــَــنــَــم میذارم تو دستت، نشستی اینجا واسه من ریسه میری!!شماها فک و فامیلین من دارم؟!
من : -__-
مامانم : -__-
داداشم : :(((((((((((((( (بابت شیکست عقشیش ناراحته!!)
فک و فامیل : -__-
یونیسف : ^____^
پ.ن : اینجا یه سوالی پیش میا اونم اینکه اینا بچه ان یا تیرانازاروس رکس؟ خخخخخ
برچسبها: